تولد وبلاگمتولد وبلاگم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
خودمخودم، تا این لحظه: 33 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

بهار زندگي

3ماهگی وبلاگم

سلاااام       چه زود گذششششششششت... یعنی الان 3 ماهه که من اومدم اینجا و خاطراتم رو ثبت میکن حس خوبیه از اینکه دفترچه خاطراتی دارم که لحظه هام و میتونم ثبت کنم .. یجورایی برام یه سنگ صبور خوبه ... چون هم وقتایی که ناراحتم و هم شادم میام و مینویسم و این برام خیلی خوبه... و هم اینکه با مامان های خوب آشنا شدم .. با دیدن کوچولوهای نازشون شاد میشم...   زندگی شهد گل است زنبور زمان می خوردش آنچه می ماند عسل خاطره هاست   ...
3 شهريور 1393

اسسسسم

سلام  مامان های مهربووون کمک میخوام ازتووون ... یکی از دوستام بارداره دخترش مهر ماه به دنیا میاد ... از من نظر خواسته برا اسم دخترش ... منم چند تا تو ذهنم بود و گفتم ... اونم گفت بازم برام پیدا کن ... مامانی های گل اگه لطف کنین به من و چندتا اسم خوشگل بگید ممنون میشممم ...
31 مرداد 1393

خداحافظ

چرا رفتی چرا من بیقرارم به سر سودای آغوش تو دارم نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست ندیدی جانم از غم ناشکیباست چرا رفتی چرا من بیقرارم به سر سودای آغوش تو دارم *** خیالت گرچه عمری یار من بود امیدت گرچه در پندار من بود بیا امشب شرابی دیگرم ده زمینای حقیقت ساغرم ده چرا رفتی چرا من بیقرارم به سر سودای آغوش تو دارم *** چرا رفتی چرا من بیقرارم به سر سودای آغوش تو دارم نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست ندیدی جانم از غم ناشکیباست چرا رفتی چرا من بیقرارم به سر سودای آغوش تو دارم *** دل دیوانه را دیوانه تر کن مرا از هر دو عالم بی خبر کن *** بیا امشب شرابی دیگرم ده زمینای حقیقت ساغرم ده چرا رفتی چرا من بیقرارم به سر سودای آغوش تو دارم ...
30 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار زندگي می باشد